واقعا چقدر این روزا زنده موندن، نفس کشیدن سخت شده...
چقدر روحای بزرگی لازمه تا این همه درد رو تو خودش جا بده و وا نده. چقدر دردا بزرگ شده، چقدر نفس کشیدن سخت شده...
خیلی راحت میشه بی‌تفاوت فقط زنده موند،‌ بی‌تفاوت از سر چهارراه گذشت و به اون بچه‌ای که زیر ظل آفتاب داره توجهی نکرد، دلت بلرزه و با یه حالت عصبانی بگی خب مگه چیکار میتونم بکنم؟ مشوش بشی و همین تشویش بار روانی این درد رو از دوشت برداره و فراموش کنی. بی‌تفاوت به این موضوع باشی که موفقیت ما داره به له کردن ضعیف تر از ما منجر میشه. به این که درست بودن رو راست بودن چقدر داره تو لایه‌های این جامعه و دنیا سخت میشه. به این که این چرکِ ارزش سازِ بی‌ارزش داره حاکمیت میکنه به آدما. اخلاق رو از بین برده، برای بدست اوردنش دیگه کاری نمونده که ادما نکرده باشن. نمیشه سالم بود و رشد کرد. باید از ریشه بزنی ریشه های دور و برتو تا رشد کنی.
روح بزرگی میخواد برادر، برادر روح بزرگی میخواد جا دادن این همه درد و ادامه دادن. روح بزرگی میخواد برادر خوردن این همه غم و مهمتر از همه پایین دادنش از گلو جوری که چشمات تحمل فشارش رو داشته باشن. روح بزرگی میخواد کف دستات همیشه خاکی باشه ولی زانوهات نه. روح بزرگی میخواد غمای بزرگ رو به کارهای بزرگ تبدیل کردن...
ایمان، اعتفاد، ارزش، اخلاق، محبت، مرام، خاکی بودن، عشق، غیرت، مسولیت پذیری
بعضی وقتا فقط کلماتن که ادم رو خالی میکنن، بدون این که توی جسم جملات قرار بگیرن، بدون اینکه ربطی پیدا کنند به هم...
من مگه کیم؟ اگه باید به شانس و اقبالم برای تولد توی شرایط و محیط مناسب بنازم از هیچم پست ترم. اگه قراره به خاطر برتری مادی به یکی دیگه به خودم بنازم از پست هم پست ترم. اگه قراره به خاطر راحتی خودم، آروم بگیرم دیگه نباید حتی اسمی برا خودم بزارم...
 هممون معتاد شدیم، معتاد مورفینِ آرامش. نمیدونیم که آرامش هیچ وقت توی سکون نبوده، هیچ وقت توی بی حس شدن، توی احساس نکردن درد دیگری نبوده...
همه اینجور وقتا بهونشون نگه داشتن زندگی خودشون و چسبیدن به اون حداقلیه که دارن. آدم میتونه همه چی باشه. برادر میشه غم ذره ذره وجودت رو تسخیر کنه و هر روز زمینت بزنه و با دیدن یه لبخند هر روز با قدرت تر ادامه بدی. برادر ادم میتونه همه غم های دنیارو تو خودش جا بده ولی ارامش داشته باشه فقط باید بخواد، باید با عشق بخواد. برادر روح بزرگ میخواد.


(و این متن چیزی بیشتر از عصیانی علیه خود و تنبیه و قضاوت و به پای میز قضاوت کشیدن خود نیست و نخواهد بود. میدانم که این کلمات چیزی بیشتر از ایده‌ال هایی در این دنیای واقعی! نیستند و نخواهند بود)

نظرات

پست‌های معروف از این وبلاگ

موجود سیری ناپذیری به اسم انسان

برای همه‌ی سرگشتگان این دنیا، دنیای من!، ...

زمستون