موجود سیری ناپذیری به اسم انسان

همین چند وقت پیش بود که از بی‌کاری و یکجانشینی مینالیدم و داشتم میپوسیدم. درسای دانشگاه اصلا برام جذابیتی نداشت و اون نحوه‌ی درس خوندن هم هیچی بهم اضافه نمیکرد. به حد دیوانگی رسیده بودم بی هدفی و بیکاری... 
حالا امروز دارم برای انواع مسولیت و کارایی که دارم برنامه‌ریزی میکنم که بتونم به همشون برسم! کارایی که تک تکشون رو دارم با عشق و علاقه انجام میدم. و دیگه خبری از اون احساس پوچی و بدردنخوری و ضعف نیست.
اما الان دارم از ضعف اعتقادی و تاثیرپذیری بالام از محیط به دلیل "خالی" بودنم درد میکشم...

نظرات

پست‌های معروف از این وبلاگ

برای همه‌ی سرگشتگان این دنیا، دنیای من!، ...

زمستون