دنیا وفا ندازد ای نور هر دو دیده...

از 4:24 به بعد همزمان با خوندن متن پایین گوش بدین

اره، دنیا وفا ندارد...
تا کمی قبل،‌ این "دنیا" برام گنگ بود، یعنی چه دنیا وفا ندارد اصلا؟ دنیا کیست که وفا نداشته باشد؟ کجایش ناپایدار است؟‌ به کجایش دل نبندم؟ 
ولی جواب سختی ندارد فقط باید بمیری تا بفهمی!
آنقدر باید خود را در آیینه عریان ببینی تا دست اخر بفهمی آن چیزی که وفا ندارد، آن ناپایداری مطلق همین تویی!
یعنی تا بحال ندیده بودی؟ آن دیو پلید را در کنار این بچه‌ی معصوم، آن مرد سخاوتمند که فقط در فکر دیگران است در کنار این موجود تمامیت خواه که فقط و فقط خود را میخواهد و میبیند، آن لذت جوی دنیا پرست که از هر فرصتی برای ارضای خود استفاده میکند و این کوه صبر در برابر خود و گذرنده و بی اعتنا به شهوات، آن مرد فروتن و بی ادعا که از هر کلامش صداقت و همدردی و مهربانی  در کنار این خداوندگار غرور که هر قدمش بر روی زمین تن هزاران تن نحیف را میلرزاند و هر سخنش کوهی از منت بر دوش دیگری میگذارد.
به راستی ندیده بودی؟ پس گمان میکنم تا بحال از کنار رودخانه‌ی زلالی گذر نکرده‌ای و یا در چشمان عاشقی انعکاس خود را ندیده‌ای، اری! اگر چنین است، تاحالا مرده‌ بودی. بیدارشو! بیدارشو!‌ بیدار...

کسی در این دنیا قرار میابد که طالب بیقراری باشد
 مطلقی در این دنیا نیست. نه خوب مطلق نه بی‌اشتباه مطلق نه هیج مطلقی 
پس خود را بشناس و این پیچیدگی بی انتها را درک کن و خود را قبول کن و برو...
سفرکن. پیاده، سواره، سینه خیز، لنگان لنگان... اما نمان
چی میشد شعر سفر بیت اخرین نداشت     عمر کوچ من و تو دم واپسین نداشت
اخر شعر سفر اخر عمر منه     لحظه‌ی مردن من لحظه‌ی رسیدنه

نظرات

پست‌های معروف از این وبلاگ

موجود سیری ناپذیری به اسم انسان

برای همه‌ی سرگشتگان این دنیا، دنیای من!، ...

زمستون