انتخاب و اثر پروانه‌ای

به نام خالق
انتخاب، تنها عنصری هست که منو از شک بین جبر و اختیار نجات داد. و واقعا نمیتونم تصور کنم که من مجبورم که فلان راه رو برم. ولی تصور اینکه مجبورم اختیار داشته باشم برام قابل قبول تره. چون در حال حاضر من میتونم هر کاری که بخوام رو انجام بدم فقط اطلاع از نتایجشونه که من رو محدود به انتخاب ها و کارهای خاص میکنه. پس علم من عامل محدود کننده‌ی منه  ولی چون با اختیار خودم محدود شدم عین آزادیه :)
خب خیلی توی مقدمه نمونم. دیروز فیلمی رو دیدم که ذهنم رو اماده‌ی نوشتن این مطلب کرد، "اقای هیچکس"، حس میکنم این فیلم بیشتر از اون برداشتی که من ازش داشتم حرف داشت ولی خب به نظرم همین که یه گوشه از افکارم رو زنده کرد وباعث شد بیشتر دربارش فکر کنم، خیلی مفید بوده دیدنش.
ما ها همه توی ثانیه های زندگیمون با گزینه هایی روبروییم که مجبوریم به انتخاب. و این انتخاب ها راه و مسیر و اتفاقاتی که توی زندگی ما قراره بیفته و همچنین تاثیراتی که روی زندگی دیگران میزاره رو تعیین میکنه.
دقیقا حرف من همینه که میگم اگر انسان علمی داشت که میتونست تاثیرات تمام تصمیم هاش رو ببینه، میتونست تا حدود زیادی مسیر و شاهراه زندگی خودش رو تعیین کنه. اما مشکل اصلی برای تعیین جزییات اینه که تصمیمات دیگران هم روی زندگی ما و مسیر ما تاثیرات زیادی داره.
مثال های خیلی پخته و خوبی توی ذهنم نیست متاسفانه که بگم ولی هنر زبان شیرین تری داره و میتونم بگم همین فیلم "mr nobody"  و سریال "13 reasons why"
به خوبی این تاثیرات رو به صورت مستقیم نشون دادن والبته توی اکثر فیلم ها با ریز بینی میشه این تاثرات رو دید.
خب! پس بیاید بیشتر به اعمال و رفتارمون فکر کنیم ببینیم هر انتخابی که میکنیم ما رو به چه مسیری نردیک میکنه و تاثیرات کارهامون رو مثل یک دانشمند تجربی روی ادم ها مطالعه کنیم و تجربه کسب کنیم و اجازه ندیم که یک اشتباه رو تکرار کنیم. 
مثلا:
بدونیم که حتی لبخند زدن و یا ناراحت بودن ما در برابر یه فرد غریبه چقدر میتونه توی روح و روانش و تصمیم گیری هاش تاثیر بزاره (چجوری بفهمیم؟ با توجه به خودمون وقتی میبینیم دیگران چقدر روی ما تاثیر دارن) 
این مثال ها رو به شدت میشه تعمیم داد و باید تعمیم داد.
من میگم که ادم نمیتونه تمام این تاثیرات رو بفهمه و به شکل عالی و متعالی زندگی کنه اما میتونه سعی کنه و فکر کنه و خودش رو به حالت مطلوب نزدیک کنه. و به نظر من دین شاهراه های اصلی رو برای این انتخاب به ما داده و ما باید با تجربه کردن در این چهارچوب مسیری برای بهتر زیستن در جهان حال رو پیدا کنیم.
و در اخر این حدیث گرانبهای حضرت علی که جوونه‌ی این افکار رو توی ذهنم زد
ای پسرک من در آن چه بین تو و دیگری است خود را میزان قرار ده پس برای دیگری بپسند آنچه برای خود می پسندی، و برای دیگران مخواه آنچه برای خود نمی خواهی و ستم مکن چنانچه نمی خواهی به او ستم شود، و نیکی کن چنانکه دوست داری به تو نیکی شود، و زشت دان از خود آنچه را که از دیگری زشت پنداری و از مردم راضی و خشنود باش به آنچه که تو خشنود می شوی برای آنها از جانب خود.
نهج البلاغه، شرح فیض الاسلام، ج5، ص 912. 

صحبت اصلیم تموم شد ولی هر دفعه که به این مسایل فکر میکنم، بینهایت بودن انسان و حالاتش و قوانین حاکم بهش و درنتیجه جامعه و جهان بیشتر شگفت زدم میکنه.
پ.ن اثر پروانه‌ای :با تغییرات بسیار کوچک در شرایط اولیه‌ی سیستم، تغییرات عمده‌ای به وجود خواهد امد. اسمش هم از این باور قدیمی گرفته شده که بال زدن پروانه ای در این طرف دنیا باعث طوفان در ان طرف دنیا خواهد شد.
پ.ن2 حس میکنم خیلی اشفته نوشتم و نتونستم حق مطلب رو ادا کنم. شما ببخشید:) روزهای آرومی نیست اخه...

نظرات

پست‌های معروف از این وبلاگ

موجود سیری ناپذیری به اسم انسان

برای همه‌ی سرگشتگان این دنیا، دنیای من!، ...

زمستون