کارگر، قشری که حتی اجازه‌ی دل سوزاندن برای خود ندارد

 میدانید، ادم دلش میگیرد، بد جوری هم میگیرد
وقتی که توی سایت میدان تجمع کارگران و اعتراض به حقشان و حقوقشان به مدت های بالای ۶ ماه! را هر روز و هر هفته باید ببینی‌ و باید عادت کنی به ورود نیروهای ضدشورش و کتک خوردن و حتی محکوم شدنشان!
وقتی گریه های این مردمان پاک و بدون کلک معدن کار را باید هر چند وقت یکبار ببینی که همکارانشان را باید زیر اوار معادن از دست بدهند چرا؟ چون هیچ اداره‌ای نیامده که ببیند حداقل های ایمنی هم در آن‌جا وجود ندارد. خب آدم با خود می‌پرسد چرا کار میکنند؟ میدانی، درد فقر درد کمی نیست آن هم وقتی زن داری، قول دادی، غیرت داری. خب در بهترین حالت با خودت میگویی کسی که صدای من را نمی‌شنود و حتی در شعارهای دکوری زمان انتخابات جا ندارم، حال اگر هم این ظلم مطلق را که اسمش معدن کاری گذاشتند را نپذیریم باید شرمنده شوم،پس میرود... برو، به امید خدا



درد این قشر اما عمیق تر است. هیچکس برایشان جز خودشان دل نمیسوزاند، و حتی نمیگذارند برای خودشان دل بسوزانند. سندیکا ممنوع! ینی هیچ راه قانونی برای اعتراض به ظلم کردن بهتان و حداقل هایی که برایتان فراهم نشده ندارید. و اگر هم اعتراض کنید، غیر قانونی است و ما هم با خلاف قانون برخورد میکنیم. به همین سادگی و سختی!
و اکثرا هم چون ادم های سرمایه داری نیستند و نانشان به حقوق روز مزد و یا ماهانه‌ی بخور و نمیر وابسته است، نمیتوانند اعتراضی کنند چون نان شبِ خانوادشون قطع میشه و سرمایه دار هم میگه " تو برو یکی دیگه رو میارم". به همین سادگی شد نظام سرمایه سالار.
مردمی که از ان ها سخن میگویید و از زبان نداشته‌شان صحبت ها میکنید این هایند. بفهمیدشان!



نظرات

پست‌های معروف از این وبلاگ

موجود سیری ناپذیری به اسم انسان

برای همه‌ی سرگشتگان این دنیا، دنیای من!، ...

زمستون