کتاب

به نام خالق 
خب اولین سوالی که از خودم پرسیدم قبل از این که علاقم به کتاب ایجاد بشه این بوده که چرا کتاب؟ چی قرارِ بهم بده ؟ و هر وقت کتابی میخونم باز همیشه این سوال تو ذهنم تکرار میشه و شاید دلیل اینکه این چند وقته دو تا کتاب رو نصفه رها کردم همینه.. واقعا بدم میاد یه کتاب رو فقط برای این که به خودم بگم تموم کردم تا اخر بخونم. مثلا کتابی خوندم از اندیشه های فیلسوف اسلامی ، سید حسین نصر تک تک جمله هاش برام درس بود، یادآوری بود، زندگی بود اصلا، یه جورایی دوباره زندم کرد و حتی تو دوران امتحانات دانشگاه که قاعدتا باید تمام تمرکزم رو امتحانا میبود نمیتونستم کنارش بزارم، این کتاب منو به دنیای یه فیلسوف برد، وقایع رو از دید اون میدیدم، بعضی وقتا به جای اون زندگی میکردم، خیلی جاها که من راهی رو پیدا کرده بودم و دنبالش نرفته بودم اون رفته بود، خودمو نقد میکردم، احساس میکردم زنده ام.. 
خب چه دلیلی بهتر از این برای خوندن یه کتاب، مخصوصا اگه داستان باشه که به نظرم اوج هنر نویسندس که عقایدش رو در قالب داستان و شخصیت های ذهنیش که معمولا متاثر ازجامعه ایه که توش هست بیان کنه، واقعا چه دلیلی؟ بری توی دنیای ادم های دیگه، خیلی جاها خودتو به جای شخصیت داستان میزاری (مخصوصا اگه زاویه دید داستان اول شخص باشه) و رفتار های خودت رو قضاوت میکنی، انگار از دور داری خودت رو میبینی و اگه ادم صادقی باشی با خودت، خودت رو اصلاح میکنی اگرم نه که با یک قضاوت ساده از کنار اون رفتار میگذری..
البته این نوع برخورد با کتاب رو (که کتاب ایینه ای برای ما میشه) رو بیشتر توی کتاب های داستایوفسکی داشتم و به حق که موفق بوده تو این ضمینه.
به نظرم کتاب یه گفتگوی بی نهایت مفید هست بین خواننده و نویسنده، حتی جاهایی بهتر از گفتگوی حضوری، نویسنده تمام تلاشش رو میکنه که متنی رو اماده کنه و حتی جاهایی شما رو وادار به درگیر کردن با خودتون میکنه وبعضی جاها ازتون  سوال میکنه و شما هم بهش جواب میدی و بعضی جاها دید خودش رو نسبت به جهان و وقایع بیان میکنه  و این گفتگو ادامه پیدا میکنه تا جایی که نویسنده اون مطلبی رو که میخواد، برای شما جا بندازه ویک مزیت مهم اینجا مطرح هست اینکه این جا دیگه مثل بعضی سخنرانی ها  و گفتگو های رو در رو شست و شوی مغزی صورت نمیگیره و شما برای هر سخن نویسنده ساعت ها فرصت داری فکر و حتی تحقیق کنی و این نظام متن رو میتونی حس کنی و کمتر با مغالطه روبرو میشی و روت اثر میذاره و اسم همین پروسه رو من رشد میزارم. بله، رشد چیزی غیر از این نیست : تفکر، تجربه، نقد. من اسم این هارو میزارم مثلث طلایی رشد
و به امید روزی که همه کتاب بخونیم و دربارش روز ها توی جامعه و کتاب خونه ها و شب ها توی خونه ها وشب نشینی ها بحث کنیم، درباره ی رفتارهامون بیشتر فک کنیم، به اثری که میزارن و در اخر به رشد هم دیگه کمک کنیم.

نظرات

پست‌های معروف از این وبلاگ

موجود سیری ناپذیری به اسم انسان

برای همه‌ی سرگشتگان این دنیا، دنیای من!، ...

زمستون